🔻آنتوان دو سنتاگزوپری
(به فرانسوی: Antoine de Saint-Exupéry) (۲۹ ژوئن ۱۹۰۰ – در گذشته ۳۱ ژوئیهٔ ۱۹۴۴)
🔸نویسنده و خلبان اهل فرانسه بود .اگزوپری پس از مرگ، تبدیل به قهرمان ملی فرانسه گردید.
🔻دوران جوانی و هوانوردی
🔸سنتاگزوپری در شهر لیون و در یک خانوادهٔ کاتولیک و نخبهسالار متولد گردید. شجرهنامهٔ این خانواده تا چندین قرن قدمت داشت. او سومین فرزند از ۵ فرزند مارتن لوی ماری دو سنتاگزوپری و ویکنتس آندره لوییز ماری دو فونسکلمب بود.[۶][۷] پدر وی مدیر اجرایی کارگزاری بیمه بود که در ایستگاه قطار بر اثر سکته، قبل از چهارمین سال تولد آنتوان درگذشت. آنتوان در سال ۱۹۳۱ با کانسوئلو سنتاگزوپری ازدواج کرد.
🔸سنتاگزوپری تا قبل از جنگ جهانی دوم، خلبان تجاری موفقی بود که در خطوط پست هوایی میان اروپا، آفریقا و آمریکای جنوبی به فعالیت میپرداخت اما با آغاز جنگ، هر چند از دیدگاه سن و وضعیت سلامتی در شرایط مطلوبی نبود اما به نیروی هوایی فرانسه آزاد در شمال آفریقا پیوست. در ماه ژوئیه ۱۹۴۴ هواپیمای او در یک پرواز شناسایی بر فراز دریای مدیترانه ناپدید شد و اعتقاد بر این بود که در همان زمان کشته شدهاست.
🔻حرفه نویسندگی
🔸سنتاگزوپری برندهٔ جوایز ادبی معتبر فرانسه و همچنین برندهٔ جایزهٔ کتاب ملی آمریکا گردید. عمده شهرت وی به واسطه کتاب شازده کوچولو و نوشتههای تغزلی او با عنوان زمین انسانها و پرواز شبانه است. آثار او، از جمله کتاب شازده کوچولو به ۳۰۰ زبان و گویش ترجمه شدهاست.
🔻کشته شدن
🔸به هنگام گشایش جبهه دوم و پیاده شدن قوای متّفقین در سواحل فرانسه، بار دیگر با درجه سرهنگی نیروی هوایی به فرانسه بازگشت. در ۳۱ ژوئیه ۱۹۴۴ برای پروازی اکتشافی برفراز فرانسه اشغال شده از جزیره کرس در دریای مدیترانه به پرواز درآمد، و پس از آن دیگر هیچگاه دیده نشد.
🔸دلیل سقوط هواپیمایش هیچگاه مشخص نشد اما در اواخر قرن بیستم و پس از پیدا شدن لاشه هواپیمایش اینطور بهنظر میرسد که برخلاف ادعاهای پیشین، او هدف آلمانها واقع نشده است زیرا روی هواپیما اثری از تیر دیده نمیشود و احتمال زیاد میرود که سقوط هواپیما بهدلیل نقص فنی بوده است.
🔸آدمها فکر می کنند
اگر یک بار دیگر متولد شوند،
جور دیگری زندگی می کنند
شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود.
فکر می کنند می توانند همه چیز را از نو بسازند، محکم و بی نقص!
اما حقیقت ندارد...
اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم،
اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم،
اگر آدمِ ساختن بودیم،
" از همین جای زندگیمان به بعد را مى ساختیم"
🔸هر ثانیه که میگذرد چیزی از تو را با خود میبرد ؛ زمان غارتگر غریبی است !
همه چیز را بیاجازه میبرد و تنها یک چیز را همیشه فراموش میکند : حس دوست داشتن ِتو را ...
🔸آدمها خیلی وقته چیزی رو کشف نمیکنند ، اونها هرچی که احتیاج دارن رو از مغازه میخرند ؛ ولی چون تو مغازهها دوست نمیفروشند "اونا همیشه تنها هستند" !
🔸آدم بزرگها عاشق عدد و رقماند !
وقتی با اونا از یک دوست تازه حرف بزنی، هیچوقت ازتون در مورد چیزهای اساسی سوال نمیکنن ...!
هیچ وقت نمیپرسن آهنگِ صداش چطوره ؟ چه بازیهایی رو دوست داره ؟ پروانه جمع میکنه یا نه ؟
میپرسن چندسالشه ؟ چندتا برادر داره ؟ وزنش چقدره ؟ پدرش چقدر حقوق میگیره ؟
و تازه بعد از این سوال ها هست که خیال میکنن طرف رو شناختن !
اگه به آدم بزرگا بگی که یک خونه قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلوی پنجرههاش غرق گل شمعدونی و بومش پر از کبوتر بود، محاله بتونن مجسمش کنن ...!
باید حتما بهشون گفت یک خونه چند میلیونی دیدم تا صداشون بلند بشه که وای چه قشنگ ...!
نباید ازشون دلخور شد ، بچهها باید نسبت به آدم بزرگها گذشت داشته باشند ...
🔸گنج راستین یکى بیش نیست
و آن
روابط میان آدم هاست .
🔸چند دقیقه دیگر وقت داری
تا به من نگاه کنی
به من ، به چشمانم
و به قلبی که برای تو می تپد
به این شب و این باران
و تو..
چند دقیقه دیگر وقت داری
تا به من نگاه کنی
پیش از آن که کاملا ً تمام شوم
آنتوان دوسنت اگزوپری